الهي داد از اين دل داد از اين دل
الهي داد از اين دل داد از اين دل
كنار قبر زهرا كرده منزل
بگو زهرا زجا خيزد ببيند
كه ا شك ديده كردخاك او گل
***
چه فخري خالق از تو بنده كرده
كه خونت دين حق زيبنده كرده
ولي زهرا: محبتهاي زينب
علي را روز و شب شرمنده كرده
***
چنان داغت دلم غمناك كرده
كه دست من تو را در خاك كرده
بجايت زينب مظلومه تو
غبار غم ز رويم پاك كرده
***
ز سو زدل كنم گريه برايت
كه ديگر نشنوم زهرا صدايت
در و ديوار خانه با نگاهم
بيادم آورد آ ن ناله هايت
***
كنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهرا جاري از لب
به خانه تا روم با ديده تر
كشد ناز مرا مظلومه زينب
***
اگر محور به هر امكان علي بود
ولي بر فاطمه مهمان علي بود
كنار تربتت مظلومه زهرا
سر شب تا سحر گريان علي بود
***
چه شبهايي به يادت گريه كردم
زديده دامنم پر لاله كردم
دگر نبود توانم خيزم از جا
نهان تا كه تو هجده ساله كردم
***
چنان دست علي آتش برافروخت
كه حتي ميخ در در شعله اش سوخت
نداند كس بجز مولي الموالي
چگونه ميخ در آن سينه را دوخت
***
سوزاند دل فاطمه را آتش كين
بين در و ديوار شده نقش زمين
با پهلوي فاطمه چها كرد لگد
كاندر يم خون از او شده سقط جنين
***
بر خلق جهان كه گشته معلوم علي
از حق خودت شدي تو محروم علي
بر كنگره ي عرش بجان حسنين
با اشك نوشته است، مظلوم علي
***
چون مرغ سحر شكسته باشد بالم
يك تن نبود فاطمه پرسد حالم
رفتي تو ولي جان نبي روح علي
بي تو به خدا صفا ندارد عالم
ارسال دیدگاه