الهي داد از اين دل داد از اين دل

سایت کربلایی حسن توزی بندر گناوه

الهي داد از اين دل داد از اين دل كنار قبر زهرا كرده منزل بگو زهرا زجا خيزد ببيند كه ا شك ديده كردخاك او گل *** چه فخري خالق از تو بنده كرده كه خونت دين حق زيبنده كرده ولي زهرا: محبتهاي زينب علي را روز و شب شرمنده كرده *** چنان داغت دلم غمناك كرده كه دست من تو را در خاك كرده بجايت زينب مظلومه تو غبار غم ز رويم پاك كرده *** ز سو زدل كنم گريه برايت كه ديگر نشنوم زهرا صدايت در و ديوار خانه با نگاهم بيادم آورد آ ن ناله هايت *** كنار تربتت اندر دل شب بود نام تو زهرا جاري از لب

الهي داد از اين دل داد از اين دل

نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: چهارشنبه 13 اسفند 1393
مطلب در موضوعاتمناسبت ها ، ایام فاطمیه ،
الهي داد از اين دل داد  از اين دل

الهي داد از اين دل داد  از اين دل

 

كنار قبر زهرا كرده منزل

 

بگو زهرا زجا خيزد ببيند

 

كه ا شك ديده كردخاك او گل

 

***

 

چه فخري خالق از تو بنده كرده

 

كه خونت دين حق زيبنده كرده

 

ولي زهرا: محبتهاي زينب  

 

علي را روز و شب شرمنده كرده

 

***

 

چنان داغت دلم غمناك كرده

 

كه دست من تو را در خاك كرده

 

بجايت زينب مظلومه تو

 

غبار غم ز رويم پاك كرده

 

***

 

ز سو زدل كنم گريه برايت

 

كه ديگر نشنوم زهرا صدايت

 

در و ديوار خانه با نگاهم

 

بيادم آورد آ ن ناله هايت

 

***

 

كنار تربتت اندر دل شب

 

بود نام تو زهرا جاري از لب

 

به خانه تا روم با ديده تر

 

كشد ناز مرا مظلومه زينب

 

***

 

اگر محور به هر امكان علي بود

 

ولي بر فاطمه مهمان علي بود

 

كنار تربتت مظلومه زهرا

 

سر شب تا سحر گريان علي بود

 

***

 

چه شبهايي به يادت گريه كردم

 

زديده دامنم پر لاله كردم

 

دگر نبود توانم خيزم از جا

 

نهان تا كه تو هجده ساله كردم

 

***

 

چنان دست علي آتش برافروخت

 

كه حتي ميخ در در شعله اش سوخت

 

نداند كس بجز مولي الموالي

 

چگونه ميخ در آن سينه را دوخت

 

***

 

سوزاند دل فاطمه را آتش كين

 

بين در و ديوار شده نقش زمين

 

با پهلوي فاطمه چها كرد لگد

 

كاندر يم خون از او شده سقط جنين

 

***

 

بر خلق جهان كه گشته معلوم علي

 

از حق خودت شدي تو محروم علي

 

بر كنگره ي عرش بجان حسنين

 

با اشك نوشته است، مظلوم علي

 

***

 

چون مرغ سحر شكسته باشد بالم

 

يك تن نبود فاطمه پرسد حالم

 

رفتي تو ولي جان نبي روح علي

 

بي تو به خدا صفا ندارد عالم

ارسال دیدگاه

کد امنیتی رفرش